معنی پینک بزن - جستجوی لغت در جدول جو
پینک بزن
وصله دوزی، وصله زدن، ناخنک زدن
ادامه...
وصله دوزی، وصله زدن، ناخنک زدن
فرهنگ گویش مازندرانی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پینکی زن
(اَ تَ)
چرت زن:
ریزد ز دهانش آب حیوان
گردد هرگاه پینکی زن.
باقر کاشی (در تعریف مرغابی. از آنندراج)
ادامه...
چرت زن:
ریزد ز دهانش آب حیوان
گردد هرگاه پینکی زن.
باقر کاشی (در تعریف مرغابی. از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
پینکی زن
چرت زن: ریزد ز دهانش آب حیوان گردد هر گاه پینکی زن. (باقر کاشی در تعریف مرغابی)
ادامه...
چرت زن: ریزد ز دهانش آب حیوان گردد هر گاه پینکی زن. (باقر کاشی در تعریف مرغابی)
فرهنگ لغت هوشیار
پینک بزه
پینه زده
ادامه...
پینه زده
فرهنگ گویش مازندرانی
پینک زن
وصله زن، پینه دوز
ادامه...
وصله زن، پینه دوز
فرهنگ گویش مازندرانی
پینک بوت
تکه کنده شده از چیزی
ادامه...
تکه کنده شده از چیزی
فرهنگ گویش مازندرانی
پینک بزوئن
وصله زدن
ادامه...
وصله زدن
فرهنگ گویش مازندرانی